خشونت و انواع آن که در سطوح مختلف فردی و جمعی و به اشکال مختلف ظهور مییابد یکی از مهمترین مسائل و چالشهای حیات اجتماعی امروز افراد و جوامع به شمار میآید. خشونت رفتاری است که با هدف آسیب رساندن به دیگری سر میزند و رفتارهایی را از قبیل تحقیر و توهین، تجاوز، ضرب و جرح، تخریب و قتل شامل میشود. امروزه شکلهای مختلف خشونت چه در زندگی خصوصی و چه در عرصه عمومی به یک مسأله اجتماعی رو به رشد و متأسفانه به بخشی از رفتار عادی و روزمره بسیاری از انسان ها تبدیل شده است. ناگفته پیداست که فراگیر شدن و افزایش میزان خشونت، شایسته یک جامعه انسانی و اخلاقی نیست و نباید آن را امری طبیعی قلمداد کرد و نسبت به آن بیاعتنا بود. خشونت در مقابل خشونت دیگران، نقطه آغاز خشونتورزی اجتماعی و تبدیل یک امر فردی به یک مسأله اجتماعی است. به گفته مدیران وزارت بهداشت، خشونت و نزاع یکی از علت های اصلی مرگ و میر اورژانسی در کشور به شمار میآید. مسئولین قضایی و انتظامی هم از رشد روزافزون آمار خشونت و جرائم نشأت گرفته از آن از قبیل نزاع ودرگیری، قتل، تجاوز، توهین، تخریب و ضرب و جرح خبر داده اند. همین جا لازم است اشاره گردد که این آمارها، تنها بخش آشکار و نمایان شده خشونت است که به جرم ختم گردیده و توسط دستگاههای اجرایی به ثبت رسیده است. می توان پیش بینی کرد که خشونت های پنهان بخصوص در چهاردیواری خانه ها که در آمارها منعکس نمی شود، چه بسا به لحاظ تعدد و تنوع به مراتب گسترده تر از خشونت های رسمی و به اصطلاح، خلاف قانون باشد. اگر بخواهیم لایه سومی هم بر جرائم خشونت آمیز و خشونت های پنهان بیفزاییم می توانیم شیوه هایی از تعامل بین فردی را نام ببریم که نام خشونت را بر خود ندارند اما با اندکی تعمق، به رگههایی از خشونت و تضاد در آن رفتارها می توان پی برد. هر جا که فردی علیرغم میل طرف مقابل بخواهد از قدرت و وجه برتری خود جهت اعمال نظر و رسیدن به خواست خود استفاده کند، امکان بالقوه شکل گیری خشونت وجود دارد. در سیاست گذاری های پیشگیری از خشونت، به این موارد نیز باید توجه داشت.
خشونت هرچند که در سطح فردی رخ می دهد اما در بروز آن علل و عوامل زیادی از جمله عوامل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و .... نقش دارند. ناکامی ها و محرومیت ها و سرخوردگی اجتماعی و اقتصادی، شرایط نامناسب زندگی همچون فقر، ناهنجاری اجتماعی، نابرابری های اجتماعی و تبعیض، نابسامانی محیط خانواده، سقوط ارزشهای اخلاقی و معنوی و ... زمینه را برای شکل گیری احساسات منفی و رفتارهای خشونتآمیز در افراد جامعه فراهم می سازد. وقتی پیامدهای خشونت را از قبیل ترس، طرد و انزوای اجتماعی، تحقیر و بازماندگی از جامعه، و مهمتر از همه بازتولید چرخه خشونت در خانواده وجامعه، در کنار عوامل فوق قرار دهیم شاهد خواهیم بود با طرح مسأله خشونت، طیف گستردهای از مسائل و آسیب های اجتماعی نمایان خواهد شد که این عوامل به تعبیری ریشه ها و شاخه های درختی هستند که در واقع خشونت تنه آن درخت است. از این رو، پرداختن به مسأله خشونت و سعی در پیشگیری و کاهش آن، خودبخود بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر را نیز درگیر خواهد کرد و در تخفیف آنها مؤثر خواهد بود.